سلام مهربانم
سلام ما بر تو در همه زمان و مکان
سلام بر تو هنگام نشستن و برخاستنت
فدای قدمهای مبارکت عزیز دردانه ی مادر
میگویند سلام یعنی سلامتی
پس سلام ما آرزوی سلامتی شاه خوبان است
سلامت بادت این عمر و همه عمر
مگر می شود عشقی چون مهدی داشت وقلبت نزد
همچنان جمعه ها ،کوچه ها را آب و جارو کردیم و نرگس ها در لحظه طلوع خورشید اشتیاق دیدار به چشم می کشند
به قلبم گفته ام
حق نداری لحظه ای بایستی!
می دانی چرا؟
چون ما که لیاقت معصو بودن را نداشتیم اما میتوانیم در آغوش معصوم بمیریم!
با وجود سختی ها و گرفتاری ها
با وجود امید ها و نا امیدی ها
چنان دیده بر در نهادم که گویا لحظهای هم پلک نخواهم زد!
میخواهم در آغوشت جان سپارم.بیا مهدی جان
چرا من اینقدر حیران و بی تابم نمی دانم
چرا تنها چرا خسته گریزانم نمیدانم
چرا تا من نگاهی در زمان کردن پریشانم
چرا اشک نگاهت را را نمی بینم نمی دانم
چرا آن ها دگر فکری به حالت هم نمی کردند نمی دانم
چرا من خود تو را شادان نمی یابم نمی دانم
فقط می دانم این دل با تو آرامش همی گیرد
چرا یارم زهجرت برنمیگرددنمیدانم